حیفه شب هایی که بی من سحر شد
تو بی من تنها، من از تو تنهاتر
حیفه این عمری که تنها هدر شد
لبهامون لبخند عشقو کم داره
دلگیرن روزامون، لحظه غم باره
دستاتو دستم کن، خیلی محتاجم
پاییزم، می ریزم، رو به تاراجم
خورشیدو برگردون، اینجا قدیسه
اعجاز بارونو باور کن وقتی
می خواد این احساسو از نو بنویسه
اینجا قلب آدم ها بی فانوسه
رؤیاشون رؤیا نیست عین کابوسه
اینجا چشمامون تو گریه می پوسه
من جایی می خوام با تو قد بوسه
ما دستامون با هم دنیا می سازه
بی سقف و بی دیوارو بی دروازه
ما با هم هستیم و با هم می میریم
بپربا من ، بپرکه وقت پروازه...
نظرات شما عزیزان: